حیوانات اسطوره ئی هند
جمباوان خرسی شهریار و فرمانده سپاهیانی بود از خرس ها که راما را در نبرد با راونا یاری کردند. در رامایانا جمباران مشاور خردمندی است که راما به سبب خدمات ارزنده او موهبت روئین تنی را بدو ارزانی می دارد و تنها پدر جمباران
نویسنده: ورونیکا ایونس
مترجم: باجلان فرخی
مترجم: باجلان فرخی
جمباوان
جمباوان خرسی شهریار و فرمانده سپاهیانی بود از خرس ها که راما را در نبرد با راونا یاری کردند. در رامایانا جمباران مشاور خردمندی است که راما به سبب خدمات ارزنده او موهبت روئین تنی را بدو ارزانی می دارد و تنها پدر جمباران (ویشنو) است که می تواند او را به قتل برساند. جمباوان در عصر بعد نه توسط ویشنو که به وسیله تجلی او کریشنا کشته می شود.به هنگام فرمانروائی کریشنا در دِوارکا یکی از مردمان یاداوا به نام ساتراجیت چندان به درگاه سوریا نیایش می کند و به ریاضت کشی می پردازد که خورشید خدا او را گوهری جادوئی به نام سیامانتاکه(1) می بخشد. سیامانتاکه هر روز هشت بار طلا برای صاحب خویش تولید می کند و صاحب و حامل خویش را از آفات اهریمنی، حیوانات وحشی، آتش، دزدان و قحطی و گرسنگی مصون می دارد. سیامانتاکه تنها برای نیکوکاران دارای چنین خاصیتی است و برای بد کاران بلاآفرین است. کریشنا از ساتراجیب می خواهد این گوهر را بدو ببخشد و وقتی ساتراجیت از این کار سرباز می زند بر او خشمگین می شود. چندی بعد سیامانتاکه ناپدید و ساتراجیت می اندیشید که رباینده آن کریشنا است. برادر گناهکار ساتراجیت به نام پراسِنه(2) روزی به هنگام رفتن به شکار این گوهر را زیور خویش می سازد؛ و در شکارگاه شیری پراسنه را می درد و گوهر را تصاحب می کند. جمباوان که در آن جنگل در غاری مأوا دارد با دیدار شیر او را می کشد و سیامانتاکه را تصاحب می کند.
وقتی کریشنا به قتل پراسنه و ربودن سیامانتاکه متهم می شود خود به جستجوی رباینده گوهر و دفاع از خویش می پردازد. کریشنا به تصادف به محل گوهر و غار جمباوان راه می یابد و در حالی که همراهان او بر دامنه کوه ایستاده اند با شهریار خرس ها، جمباوان، گلاویز می شود تا گوهر را به چنگ آورد. نبرد کریشنا و جمباوان هفت روز به طول انجامد و همراهان کریشنا به تصور آن که کریشنا کشته شده است با خبر مرگ او به دِوارکا باز می گردند.
اما جنگ تن به تن کریشنا و جمباوان چهارده روز دیگر ادامه یافت و سرانجام کریشنا زخمی مهلک بر جمباوان زد و جمباوان در حالت مرگ دریافت که کشنده او کسی جز پدر او ویشنو که به هیأت کریشنا در آمده است نیست. جمباوان از کریشنا بخشش طلبید و گوهر گران بها و نیز دختر خود جمباواتی را به کریشنا سپرد و جمباواتی همسر سوگلی کریشنا شد؛ و جمباوان در حالی که نام به شکوه ویشنو را بر زبان داشت جان سپرد.
کریشنا گوهر به دست آمده از جمباوان یعنی سیامانتاکه را به صاحب آن ساتراجیب باز گردانید و ساتراجیت به پاداش این کار دختر خود ساتیاباهامه را به زنی به کریشنا داد. چندی بعد ساتراجیت کشته شد و سیامانتاکه نیز دیگر بار ناپدید شد. کریشنا و بالاراما به تعقیب دزد جواهر پرداختند و پیش از آن که به او دست یابند دزد جواهر را به اکرورَه عموی کریشنا داد. کریشنا با یافتن دزد او را کشت و جواهر را نزد او نیافت و بالاراما او را متهم کرد که خود سیامانتاکه را دزدیده است. با یافته شدن گوهر نزد اکرورَه و آگاه شدن کریشنا از این ماجرا سرانجام مدعیان سیامانتاکه از اکرورَه خواستند که آن را نزد خود نگهدارد.
سوگریوَه
سوگریوَه شهریار بوزینه ها، پسر سوریا از متحدان راما در نبرد علیه راونا بود. بالی برادرخوانده سوگریوه تخت و تاج او را تصاحب کرده و چنین بود که راما با کشتن غاصب با سوگریوَه متّحد شد. سوگریوَه پس از رسیدن به سلطنت دیگر باره جشنی بزرگ بر پا ساخت و پس از آن راما سپاهیان خود را در خدمت او قرار داد و به حمایت از راما پرداخت.در نبرد لانکا، سوگریوَه تاج را از سر راونا ربود و چیزی نمانده بود که به دست کوبنه کرن هلاک گردد. کوبنه کرن کوهی را به جانب سوگریوَه پرتاب کرد و سوگریوَه در این نبرد سرانجام ران کوبنه کرن را مجروح و او را ناچار به فرا ساخت. پس سوگریوَه شمار بسیاری از سپاه راونا را هلاک کرد و در پایان در جشن پیروزی که در ایودهیا بر پا شد شرکت جست و در این جشن هانومان به موهبت جاودانگی دست یافت و سوگریوَه به قلمرو فرمانروائی خویش بازگشت.
بالی
مادر سوگریوَه همانا مادر بالی و ملکه بوزینه ها و بالی پسر ایندرا و از برادرخوانده خود نیروئی بیش تر داشت. بالی بر اثر ریاضت بسیار به موهبتی دست یافت که با نگریستن به هر کس نیمی از نیروی او را از آنِ خود می کرد؛ و یک بار حتی بدون نگریستن بر راونا بر او پیروز شد. می گویند وقتی فرزانه عارف ناراده روزی به سیاحت به سرزمین لانکا آمد راونا صندلی میهمان را با پا به جانب او افکند. ناراده به جبران این بی حرمتی بر آن شد راونا را به نبرد با بالی وا دارد و او را در چنگال بالی اسیر سازد. ناراده، راونا را گفت که از همه خدایان و از راونا قدرتمند تر و جز از بالی او را از کسی بیم نیست. ناراده بر آن بود که در لانکا به نیایش بنشیند و چنین بود که بعد از سخن گفتن از بزرگی خویش از نیروی بالی سخن گفت و بالی را چندان نیرومند خواند که می توانست با یک دست با راونا بجنگد، و بر او پیروز شود. راونا بدین سان به جنگ با بالی برانگیخته شد و عازم دیدار او شد. راونا، بالی را به بزرگی کوهی یافت که بر ساحل اقیانوس مشغول شستشو بود. راونا از پشت سر به بالی حمله کرد و دم او را گرفت و بالی بی آنکه بدو بنگرد یا از شستشو دست بردارد دست های راونا را با دم خود بست، و وقتی راونا تلاش کرد با مجروح کردن دم بالی خود را رها سازد بالی ده سر و پاهای او را نیز با دم خویش به بند کشید و هم در آن حالت عازم سفر به اقیانوس شمال، و شرق و غرب شد. راونا دوازده سال در بند دم بالی گرفتار ماند و تنها بر اثر گذشت بالی بود که این زندان رهائی یافت.می گویند تنها راما توانست بالی را با نیرنگ نابود سازد: راما سوگریوَه را به نبرد تن به تن با برادر خویش وا داشت و هم در آن زمان در پشت درختی پنهان شد و در فرصت مناسب همه نیروی خود را به کار برد و بالی را با تیری از پا در آورد. بالی به نیرنگ راما اعتراض کرد و راما او را گفت که مرگ او بدان سان مقدر شده بود. بالی به هنگام مرگ ویشنو را نیایش کرد و از پسر خود انگد خواست در خدمت راما باشد و با راونا به نبرد برخیزد.
ناگا
ناگاها از تبار اژدرماران و پسران کردو زن سوگلی فرزانه عارف کاشیاپا بودند. ناگاها در روایات پاسدار قلمرو زیرین، پاتالا و سرزمینی هستند که روزگاری ویناته در آن زندانی بود. بسیاری از ناگاها در شمار اهریمنان و برخی از آنان از تبار مارهائی هستند که عمر جاودانی دارند. علت جاودانی بودن این مارها آن است که گارودا جامی از امریت را بدانان رشوه داد تا مادر او ویناته را از زندان رها کنند و با آن که ایندرا جام را به زمین افکند اما برخی از ناگاها قطراتی از امریت را از روی علف ها مکیدند و بدین سان نامیرا شدند. ناگاها فرمانروای مقتدر قلمرو زیرین اند و به روایتی برخی از آنان پنج سر و برخی دیگر هفت سر دارند و با جواهراتی که زیور خویش می سازند دیار زیرین را روشن می کنند؛ و این گوهرها از بهترین جواهرات سه جهان است.با آن که برخی از ناگاها در شمار اهریمنان اند اما برخی از آنان به سبب پیوند با خدایان نیایش می شوند. از جمله ناگاهائی که مورد نیایش قرار می گیرند یکی ششا شهریار ناگاها و ندیم همیشگی ویشنو است. به هنگامی که ویشنو در حد فاصل ویرانی و آفرینش جهان در پایان هر عصر بر اقیانوس کیهانی شناور می خسبد ششا چون بالشی زیر سر او قرار می گیرد. ششا، آناته نیز نامیده می شود و به ویژه هنگامی که در تصاویر و روایات دم خویش را به دهان گرفته است نماد جاودانگی است؛ و نیز می گویند ستون آسمان است. واسوکی که چون طنابی برای کره گیری اقیانوس شیر به کار رفت و به روایتی با استفراغ خود آن را پالود همانا ششا بود. در برخی از تصاویر و روایات شیوا از ششا به عنوان کمربند خویش استفاده می کند و از او در کشتن اهریمنان بهره می گیرد.
پی نوشت ها :
1- Syamantaka
2- Prasena
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}